چقدر دلم محرم میخواد.
دلم هیئت میخواد.
توی تلخترین، سختترین، و بغضآلودترین روزهای زندگیم، هیچوقت دوست نداشتم کسی اشکم رو ببینه.
هرچی همیشه ساده و بلند بلند خندیدم، گریههام مال خودم بود و توی خلوت و تنهایی.
توی بدترین شرایط.
حتی وقت شهادت حاج قاسم، که تمامقد فرو ریختم و هرگز داغش سرد نشد.
حتی وقت شهادت آرمان، روح الله.
تمام اشکها و بیقراریهام مال خودم بود.
تنها جایی که بی هیچ ملاحظهای بلند بلند گریه کردم، فقط هیئت بوده. فقط محرم.
چقدر دلم هیئت میخواد.
دلم محرم میخواد.
دلم جایی رو میخواد که گریههام کسی رو اذیت نکنه.
خسته نکنه.
پروردگارِ "قد نری تقلب وجهک فی السماء"، طاقت نمیآرم جفا، کار از فغانم میرود ...
تاریخ : جمعه 103/3/4 | 11:3 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 140
کل بازدیدها: 584121